بیهُده گردِ راستِ بازارِ خیال

شرح پریشانی یک ذره در کنجِ کهکشان

تبلیغات تبلیغات

هدیه ای که نامش مرگ است.

نشستم توی محوطه. اولین خونه مشترکمون و اولین خونه ای که توی خارج بی پناه بهم پناه داد. صدای آب میاد به همراه صدای پرنده ها. نشستم روی صندلی های جلوی گریت روم زیر سایه بان. نمیدونم تا کی اینجاییم، احتمالا طولانی نیست و حتی ممکنه جاهای بعدی هم طولانی نباشن. اما خب همه این سالها و جاهایی که موقت بودم و در انتظار بعدی بودم زندگیم بودن. تصمیم گرفتم نهایت استفادم و از این روزا بکنم. نهایت استفاده از روزهایی که هیچ اتفاقی نمیوفته و همه چیز نرماله.
برچسب‌ها: مشترکمون, اینجاییم
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها